مطالب طنز محض خنده سری 3
+ یکی داشت واسه دوستش تعریف میکرد: آره، چند وقت پیش داشتم توی جنگل میرفتم، که یک دفعه یک شیر وحشی بهم حمله کرد، منم نتونستم فرار کنم اونم منو گرفت و خورد! دوستش میگه: آخه چطوری میشه؟ تو که الان زندهای و داری زندگی میکنی! طرف میگه: ای بابا، کدوم زندگی؟ تو به این میگی زندگی؟!
+ امروز به مامانم گفتم ناهار چی داریم؟ گفت: مروری بر رویدادهای هفته!
+ یکی از تفریحات ایرانیها این هست که میرن یك جنسی میخرن؛ بعد میرن توی تک تک مغازهها همون رو قیمت میکنن!
+ پیرمردی داشت خاطره تعریف میکرد، میگفت: ما سال 49 با دو نفر دعوامون شد، البته اینم بگم، سال 49 که مثل الان نبود، دو نفر خیلی بود!!